ياد داشت های زير زمينی

صداي همهمه مي آيد و من مخاطب تنهاي همه ي باد هاي جهانم....

29 March 2004

هاي پسرك بايست
ببين دستانم را كه چگونه از هجوم زرد كلماتت كرخ شده
و مردمان چشمانم را كه پرسشگرانه سياهي چشمانت را مي كاوند
ولي دل خوش مدار...
بر زمين دامن نخواهم كشيد
چشمانم را نمين نخواهم ساخت
حتي دلم هم در خود نخواهد فشرد.

من مدتهاست به هماغوشي پلك هايم عادت كرده ام...