ياد داشت های زير زمينی

صداي همهمه مي آيد و من مخاطب تنهاي همه ي باد هاي جهانم....

22 September 2006

این روزها

خسته ام

بیش از هر زمان دیگری خسته ام

حس اینکه این روزها فراتر از باور و طاقت من است ذهنم را میساید بیش از هر زمان دیگری درجدالم با تنهایی هایم

نقطه گذاشتن پایان این خط نفسم را می بنند حس خفگی .لمس دستهای تقدیر بر رگهای گلوگاه

باور کن با این نقطه تمام می شوم.دنیایم نیز

کاش اغاز پایان من در اخرین تلاقی نگاهمان باشد

بیش از هر زمان دیگری دلم گرفته است

..........

مثل اویزان شدن از لبه پلی ست

تمام نیرویت را می طلبد