ياد داشت های زير زمينی

صداي همهمه مي آيد و من مخاطب تنهاي همه ي باد هاي جهانم....

26 April 2005

اين روزها اينگونه ام
ببين دستم چه كند پيش مي رود
انگار هر شعر با كره اي را سروده ام
پايم چه خسته مي كشدم
گويي
كت بسته از خم هر راه رفته ام
تا زير ِ هر كجا...

07 April 2005

......

تيك تاكِ ساعت

و دو قلب

و دو تنهايي....

05 April 2005

روياي محال؟

دلم يه هواي آروم مي خواد
يه هواي نرم بدون هيچ دغدغه اي
دلم ميخواد تو هواي نرم خودم آروم راه برم
آروم آروم
قدم قدم قدم قدم قدم قدم قدم قدم قدم..
.بعد روي لطافت يه گوشه اي از اين هوام بشينم
برگام تو دستم
خودكارم تو دستم
بنويسم بنويسم بنويسم بنويسم بنويسم بنويسم بنويــــــــــــــــــسـم